++دل شکسته++

 

دستانت را در برابرم مشت میکنی و میپرسی:

 

 
 

 

گل یا پوچ ؟ در دلم میگویم فقط دستانت …
 

http://www.iranvij.ir/upload/images/ujzjf2zh95blcsrnqfxt.jpg

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:14 توسط باربی جووون| |

 

 

در عرض یک دقیقه می شه یکی رو خرد کرد،

در یک ساعت می شه یک نفر رو

دوست داشت و در یک روز فقط می شه

عاشق شد ، ولی یک عمر طول می کشه

 کسی رو فراموش کرد.

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:4 توسط باربی جووون| |

 

نوشته شده در جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:2 توسط باربی جووون| |

 

سرم درد میکند برای دردسر!


و تو میدانی آنقدردوستت دارم

که حتی اگر سرم به سنگ بخورد

یا سنگ به سرم ...!!


از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت...

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:49 توسط باربی جووون| |

 

حســــــــ بودنت قشنگ تریـــ ـــ ــن حس دنیاست

تو ڪـﮧ باشی .... هر روز را .. نـــ ــــــ ــــ ـــــه...!

هر ثانیه را.. ..عشــ ♥ــ ــ ♥ـق
است...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:48 توسط باربی جووون| |

 

خدايـــــــا ....


دستت را از روي Space بردار


بس نيستــــــ


اين همه فــــــــاصله ...؟!


نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:47 توسط باربی جووون| |

 

گاهــــــی مجبـــور ی برای

 

راحــــت کــــردن خیــــال دیگـــــران

 

خـــود را خوشحـــــــال نشان بــــدی


ولـــــی چه حیــــف که

 

درونـــــت غوغـــــــاست... ! ! !

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:45 توسط باربی جووون| |

 

اگر میدانستی که چه طعمی دارد ....

خنجر از دست عزیزان خوردن

از من خسته نمی پرسیدی که چرا تنهایی

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:44 توسط باربی جووون| |

يه وقتــــــايي هم هست

 که جواب همه نگرانيـــات


ميشــه يه جمله که ميكوبن تو صورتــــت.......


"بهم ......گير....... نـــــــده"....


وتو بايد فقط نگاهش بکني..هيچي هم نگي

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:43 توسط باربی جووون| |

 

دیشب با خدا دعوایم شد ......

با هم قهر کردیم ......


فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ......

رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم

..... و خوابم برد .....صبح که بیدار شدم ....

مادرم گفت ... نمیدانی از دیشب تا صبح

چه " بارانی " می آمد ..

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:41 توسط باربی جووون| |

 

دلتنگی یعنی...عکسشو تو گوشیت هی نگا کنی...

واسه بار هزارم!!!

یه جوری که انگار تا حالا ندیدیش...!!!

وبدترازهمه ی دلتنگیا اینه که عکسشم نداشته باشی

و دل به شمارش خوش کنی...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:40 توسط باربی جووون| |

 

رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛

بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود


کــافـیستــ ــ ـ

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:37 توسط باربی جووون| |

لعنتی دوست دارم چرا نمیفهمی...

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:34 توسط باربی جووون| |

 

گاهی سکوت
 
یعنی اما …
 
یعنی اگر…
 
یعنی هزار و یک دلیل
 
که دل
 
میترسد بلند بگوید …
 
نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:33 توسط باربی جووون| |

 

 

میگن بی گناه تا پای دار میره ولی بالای دار نمیره

 

 

ولی هیچکس به این فکر نکرده که :

تا پای دار رفتن برای یه بی گناه از صد بار بالای دار رفتن یه گناه کار زجرآور تره !!!

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:27 توسط باربی جووون| |

 

دنیای جالــــبی است ،

 

سرت بــه همــان سنـــگی مى خورد

 

که یک روزی به سینـــه ات می زدی ....

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:26 توسط باربی جووون| |

 

 

 

يه روزم مياد

من ميام تو اتاق


مي بينم پسرم داره سيگار مي کشه

نمي دونم چي کار مي کنم اون موقع

شايد يکي بزنم زير گوشش

نه به خاطر اينکه سيگار مي کشه

به خاطر اين که کم آورده"

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:25 توسط باربی جووون| |

 

مثـ ـل آسمـ ـون بـ ـآريدن هـ ـنر هـ ـر کسـ ـی نيسـ ـت



نيـسـ ـتی ببيـ ـنی



” هـ ـنرمنـ ـدي “ شـ ـدم بـ ـی تـ ـو

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:23 توسط باربی جووون| |

 

 

 

دلم باران میخواهد



نه برای دیدنت از پشت ان



برای اینکه زیر ان گریه کنم



تا نبینی غم با تو نبودن هایم را...

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:22 توسط باربی جووون| |

 

 

http://redh4t.persiangig.com/image/asd.jpg

 


 

برای خودت  زندگـــی کن


 

کسی که تـو را " دوست" داشته باشد ...


 

با تـو " می مانـد "


 

برای داشتنت  " می جنگد "


 

اما اگر دوستت  نداشته  باشد به هر بهانه ای می رود ...!

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:21 توسط باربی جووون| |

 

 

آنــکـه مـیـرود نــمـیـفـهـمــد …

امــا آنــکـه بـدرقــه مــیـکـنــد ،

خــوب مــیـدانـد کــاســه آب مــعـجــزه نــمـیـکــنــد ..!!

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:10 توسط باربی جووون| |

 

من یک زنـــــم!

وقتی خسته ام

وقتی کلافه ام

وقتی دلتنگم

بشقاب ها را نـــمی شکنم

شیشه ها را نـــمی شکنم

 غرورم را نـــمی شکنم.

   دلت را نـــمی شکنم.

   در این دلتنگی ها زورم به  تنها چیزی که میرسد

   این بغـــض لعنتی ست!

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:5 توسط باربی جووون| |

 

نذر کرده ام


صد دور تسبيح


اهدنا صراط المستقيم بخوانم ؛


شايد


مرا که ميبيني ،


                                                           ديگر مسيرت را کج نکني

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:4 توسط باربی جووون| |

 

تو میخواستی سنگ صبورم باشی!

تو سنگ شدی........!

ومن....همچنان صبورم.......!

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:48 توسط باربی جووون| |

 

 از این پهلو به اون پهلو.....

 

امشب قرصامم الزایمر گرفتن انگار......

 

یادشون رفته که خواب اورند نه یاداور؟!!!؟!!!

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:47 توسط باربی جووون| |

 

همه برایم دست تکان دادند.....

 

کم بودند ادمایی که تکونم دادند.......

 

دست و دوست بسیارند.......

 

اما دسته دوست اندک.....

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:44 توسط باربی جووون| |

عشق يعني اين.......................!!!

 

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:9 توسط باربی جووون| |

 

 

رفته اي؟؟؟؟


به درك!


دنبال كسي خواهم رفت كه مرابه خاطرخودم بخواهد


نه به عنوان يه زاباس....................

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:7 توسط باربی جووون| |

 

شایـــد تنــــهـــا کســـــی 


نیستم کـــه دوستــــت دارم


امـــــــا …


کــــســـی هستم


کـــه تـــنـــهـــا

 


تـــــــــــو را دوســـت دارم …

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:6 توسط باربی جووون| |

 

...لحظه...

 قاب عکستو زدم جای


ساعت دیواری . . .


از اون موقع به بعد تو 


شدی تمومه لحظه هام!!!!!!!!!

نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 1:5 توسط باربی جووون| |


Power By: LoxBlog.Com

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد